پشم

پاندای بی پشم

پشم

پاندای بی پشم

تعلل


پنج

ده

پونزده

بیست

بیست و پنج

بیست و پنج

بیست و پنج

سی



حقیقت


پشم ِ تا خورده ی پر از فر بود

آنچه یک عمر زلف نامیدیم

پشم ِ نو

 

از خدا که پنهان نیست 

 

از شما چه پنهان  

من 

 

مدتی ست می لولم 

لای پای پانصد زن 

 

 

یکصد و چهل سبزه   

سیصد و چهل تا بور 

 

پانزده تپل 

یک چاق 

 

مابقی همه مانکن

زمستان بی بخار هشتاد و نه

 

پارو لازم نیست 

.

جارویش کنید .

پشم ِ زن ِ بی قاعده

 

پرده ات را من کنار 

زدم 

تا آفتاب

یک دست تر بتابد در اتاق نمورت

تا تو 

راحت تر به آغوش این و آن فکر کنی

 

دمم گرم 

نه ؟