پشم

پاندای بی پشم

پشم

پاندای بی پشم

...


یک تکه ابر

( در باد )

کافی ست

تا چشم های بی سرمه ات را سرگرم کند


بی اینکه گوش های بی گوشواره ات چیزی بشنوند

یا انگشت های بی انگشترت ...

راستی


نگذار

دستی که سمت من است در جیب ت حرام شود

موسیو شریعتى سِد


چقدر گفتم از این حرف ها نزن دکتر ! 

که از شنیدنشان مثلِ قُم برافروزم 


"چگونه سکس کنم را به من بیاموزید 

چگونه جلق زدن را خودم میاموزم"

для Сaнaз


من

رگ ِ

کوچک ِ

کنار ِ
چشمت 

را با هیچ رودخانه ای طاق نمی زنم

پراگماتیسم


برای داشتن ِ رابطه مجابم کن

خودت که می دانی هرزه !

عشق کافی نیست

یک عاشقانه ی آرام


راه نمی فهمد که می روی اش

.

مرا برو